دیروز با یک دسته گل اومده بود به دیدنم با یک نگاه مهربون همون نگاهی که سالها آرزو شو داشتم و از من دریغ می کرد گریه کرد و گفت دلش برام تنگ شده ولی من فقط نگاهش کردم .. وقتی رفت سنگ قبرم از اشکش خیس شده بود
[ جمعه 90/9/25 ] [ 9:24 عصر ] [ sina ]
سایه های خیال
| ||
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir | rss ] |